بخوان که عقده ی این عاشقانه سر برسد
بخوان که مرگ دو تا کوچه دیر تر برسد
بخوان که شاید از این سالها عبور کنیم
بخوان که هر چه نخواندیم را مرور کنیم
بخوان که چله ی سرما به استخوان نرسد
بخوان که مرگ به این جای داستان نرسد
من از غبار سفرهای دور می آیم
از امتداد شب بوف کور می آیم
منم که برزخ نفرین و آفرین بودم
شهاب گمشده ای در کف زمین بودم
هزار مرتبه از انهدام زن گفتم
از انعکاس همین ماه در لجن گفتم
هزار مرتبه از شهر بی وفا گفتم
از انقراض گلی پشت رد پا گفتم
هزار و یک شب از آوار مهتمل گفتم
و از دروغ خروسان ب
آی-ویدئو