حال همه ی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی سبب می گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می گذرم
که نه زانویه آهویی بی جفت بلرزد و
نه این دل ناماندگار درمانده
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه ی باز نیامدن است
اما تورا اول حتی هر وهله
گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست؟
راستی خبرت بدهم
خواب دیده ام خانه ئی خریده ام
بی پرده، بی پنجره، بی
آی-ویدئو