یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم/تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم/تو جگرگوشه هم از شیر بریدی و هنوز/من بیچاره همان عاشق خونین جگرم/پدرم گوهر خود را به زر و سیم فروخت/پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم/عشق و آزادگی و حسن جوانی و هنر/عجبا،هیچ نیرزید که بی سیم و زرم/سیزده را همه عالم به در امروز از شهر/من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم/تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم/گاهی از کوچه معشوقه خود میگذرم/تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس/خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم/از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر . . .
آی-ویدئو