* * گرگ **
گفت دانایى که: گرگى خیره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر!
لاجرم جارى ست پیکارى سترگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
زور بازو چاره ی این گرگ نیست
صاحب ِ اندیشه داند چاره چیست
اى بسا انسان رنجور ِ پریش
سخت پیچیده گلوى گرگ خویش
وی بسا زور آفرین مردِ دلیر
مانده در چنگال گرگ ِ خود اسیر
هر که گرگش را دراندازد به خاک
رفته رفته مى شود انسان پاک..............
از دفتر:از دیار آشتی
آی-ویدئو