گفت دانایی كه گرگی خیره سر / هست پنهان در نهاد هر بشر .
لاجرم جاریست پیكاری سترگ / روز و شب مابین این انسان و گرگ .
زور بازو چاره ی این گرگ نیست / صاحب اندیشه داند چاره چیست .
ای بسا انسان رنجور و پریش / كه سخت پیچیده گلوی گرگ خویش .
وی بسا زورآفرین مرد دلیر / كه هست در چنگال گرگ خود اسیر .
هر كه گرگش را دراندازد به خاك / رفته رفته میشود انسان
آی-ویدئو