اینجا پدر فارامیر (برادر بورومیر) ازش خواسته یه شعر براش بخونه اونم داره میخونه. تیکه هایی که از جنگ نشون میده مربوط به فارامیره که پدرش بهش گفت برو اون شهری رو که از دست دادیم دوباره بگیر که رفته و درنهایت شکست میخوره و برمیگرده....
ترجمشو تو نظرات میزارم، امیدوارم خوشتون بیاد :)
آی-ویدئو