تماشای ویدئو قسمت اول رمان zmz از آی-ویدئو

روز اول مدرسه ها بود.از در مدرسه که وارد شدم به حیاط مدرسه یهو زهرا پ رو دیدم که جلوی سکو وایستاده و داره با یک نفر دیگه برگه هارو مرتب میکنه(یه کاری تو همین مایه ها) رفتم جلو و سلام و احوال پرسی کردم.از دیدنم واقعا خوش حال شده بود (راستش رو بخاین خیلی جیغ جیغوئه)بعد خواهرم رو بردم سر صف و خودمم اومدم پیشه زهرا.بعد مدتی معاون مدیر و.....اومدن یکم صحبت کردن و بعد رفتیم سر کلاسامون اونجایی که من...
16 فروردین 1395
آی-ویدئو