ای سرو خفته در چمن عباس من عباس من
ای کشته ی صد پاره تن عباس من عباس من
گشته فزون زخم تنت از حلقه های جوشنت
چیزی نمانده زین بدن عباس من عباس من
ای ساقی لب تشنه گان با بودن آب روان
داری چرا خون در دهن عباس ما عباس من
داغت به دل آتش زند هجر تو از پا افکند
ام البنین را در وطن عباس من عباس من
ز زخم تیر و خنجرت اندام از گل بهترت
گشته یکی چون پیرهن عباس من عباس من
آی-ویدئو