سریال هندی به زبان عربی / حَنان کنار بستر مادر بیمار خود نشسته است . مادرش می گوید دایی خودت را خبر کن که با او کار دارم . همین الآن ؟ بله برادرم را بگو بیاید . در راهروی ساختمان اشعر به حَنان می گوید من بابا را خبر می کنم . مادر حَنان نگران دختر خودش بعد از مرگ است . نجدت می گوید من حَنان را به عقد اشعر در می آورم و عروس خودم می کنم . مادر حَنان از این خبر شاد می شود ...
آی-ویدئو