چ روزگار سردی لحظات گند و غمگین/ پشت هم ب صف شدن و حاضرن با شمشیر/این قلب منو جر بدن اما ترس تو من نیست/من 8 سالم بود اخرین باز ترسیدم از لنگی/لاستیک دوچرخم چون ندادم ترجی/ک پشت چرخ بعدی باشم اما باختم مشتی/چ میشه کرد حرفی نمیشه زد وقتی/باشه هر چی کشکی باشه هرکی هرکی/درویش قسم ب تار موت قسم ب آبروت/قسم ب روزایی ک پر از فقر و ساده بود/قسم ب كشكول و تبر زینت لای پوست/قسم ب عصای درمونده گدای کور...
آی-ویدئو