که بَرد به نزد ِ شاهان ز من ِ گدا پیامی ، که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی، شدهام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم، که به همت ِ عزیزان برسم به نیک نامی، تو که کیمیافروشی نظری به قلب ِ ما کن، که بضاعتی نداریم و فکندهایم دامی، عجب از وفای جانان که عنایتی نفرمود، نه به نامهای پیامی نه به خامهای سلامی!
آی-ویدئو