تماشای ویدئو داستان های کوتاه ایزوپ آندروکلِس شیر bbooks.ir از آی-ویدئو

روزی روزگاری برده ای پاک نهاد و مهربان به نام آندروکلِس از دستان ارباب خویش پا به فرار گذاشت و به سمت جنگلی انبود دوید و خویش را میان درختان ستبر پنهان ساخت. تا خواست دمی بی آساید به ناگاه شیر سهمگینی را در پشت خود یافت. شیر که از شدت درد بر خود میپیچید پنجه های خون آلود و متورم شده ی خود را به آندروکلِس جوان نشان داد. آندروکلِس به آرامی به شیر نزدیک شد و دید خاری بزرگ بر پنجه ی او فرو رفته است...
17 مهر 1393
آی-ویدئو