مجموعه داستان های کوتاه ایزوپ داستان چهارم: پدر, پسر و الاغ The Man, the Boy, and the Donkey:
روزی روزگاری پدر و پسری به همراه الاغ شان راهی بازار شدند. در راه مردی آنها را دید و زیر لب گفت: پس فایده ی خر داشتن چیه وقتی نخوای سوارش بشی؟
پدر با شنیدن حرف مرد فرزند خویش را بر الاغ نهاد و هر سه به حرکت خود ادامه دادند تا آنکه در راه به چند مرد رسیدند که با مشاهده ی پسر سوار بر الاغ گفتند: عجب پسر بی چشم و رویی! خودش سوار خره شده و پدر بیچاره اش پیاده است! و...
آی-ویدئو