وایساده بودم جلوش فقط زُل
زل پشت زل
من هرچی بیشتر نگاه میکردم
اون بیشتر حواسش ازم پرت میشد
اسمشو صدا زدم
گفت: چیه
گفتم: میشه یه نگاه کنی
گفت: دارم نگاه میکنم ها
گفتم: نه مثل قبلنا
گفت: مگه قبلنا چطور بود
یهو گوشیش زنگ خورد...
الو سلاممم
گفت: من دیگه باید برم بعد میبینمت،
خداحافظ
زیر لب گفتم: اگه از این دیدناس،
نمیخوام...
خداحافظ
#سیناکامران_نیا
آی-ویدئو