تماشای ویدئو دکلمه صوتی لعنتی خالی احساس رمانکده از آی-ویدئو

باید به فكر زخم های تازه ام باشم روزی امید زنده بودن بود، حالا نیست در من جهنم قدّ یک کبریت کوچک شد- وقتی دری از قبله گاهت رو به من وا نیست . جغرافیای ملتهب از حس زن بودم مردی كه در بازی چشمت باخت من بودم آوازه ی ویرانی ام را خوب می دانی تو خود خرابم كرده ای، پس! جای حاشا نیست . هرشب برای دردهایم دلبری كردی تشنه مرا تا چشمه ات بردی، چه آوردی؟ حالا مرا از قاب تنهایی تماشا كن هیچم كه هرشب می رود از ابتدا تا نیست . من ساختم، من باختم تا زنده تر باشی در شعرهایم سوختم تا شعله ور باشی احساس پوچی
13 اسفند 1397
آی-ویدئو