زینب از سوز جگر رو به سوی شاه نجف کرد و بگفت
ای پدر از بهر چه امداد عیالت ننمایی که شویم خوار
همه در دست خسان گشته گرفتار بیا ای شه ابرار
ببین ساجد بیمار بشد آل علی زار مرا بیش مکن خوار و
سر از خاک برون آر و بکش تیغ و بکُش لشکر کفار
بر سر نی همه سرهای جوانان و عزیزان
جلوی عمه و خواهر دخترت زینب مضطر
میزند سکینه بر سر، داد از شمر ستمگر
بارالها به حق پهلوی مجروح بتول این عزاداری ما جمله بفرمای قبول
Barelaha be hagh pahloye majrohe batol in azadari ma jomle befarmay ghabol
قطع و نابود نما مدعی آل رسول کا
آی-ویدئو