سه ردان سیاربوون دانه وه رچی یان،
هه ردوزه نگوویی نه سه ردیربزدیان،
گولیک لی که ت ژه ناوپیل ، یک ژه پیچی یان ،
گوپسمامی ئارازاشه وتیم ژه تی یان،
نامورادوپرئه رمان سه ردارعیوه زخان،
ترجمه :سرداران سوارشدند و رو به سوی کوهستان نمودند،
هردورکاب اسب سردارکنده شد،
گلوله ای میان کتف سردارویکی به انگشتان او خورد،
گفت :پسرعمویم آراز، ازتشنگی سوختم،
نامراد و پرآرمان سردارعیوض خان
آی-ویدئو