چهارپاره
ماهیگیر
یک زورق شکسته،چونیلوفری غریب
درگوشه ای زبسترِدریاشکفته بود
عفریتِ مرگ، زاده ی اهریمنِ پلید
درلابلایِ دامنِ خیزاب،خفته بود
ازدوردست،جلوه ی فانوس کم فروغ
سوسوزنان،به گنبدِ امواج می نشست
سنگینْ سکوت آب،درآغوشِ نیمه شب
باپارویِ شکسته ی صیاد،می شکست
آی-ویدئو