گلم
دست گرمت. شعله درجانم می اندازدگلم!
اززمستانخانه .آتشخانه می سازدگلم!
غنچه ی لب های تو،درلحظه ی خندیدنت
جشن میلادشکفتن رامی آغازد گلم !
چشم هایت،چشم های مست وتیراندازتو
لشکرچنگیز را،ازپامی اندازد گلم !
کودک دشت خیالم،برسمندبادها
سوی آغوش گل افشان تومی تازد گلم !
بال سیمرغ محبت،برفرازآسمان
پرچم نام بلندت را،می افرازد گلم !
باغ عشق آسمانی باتباهی. دشمن است
هردرختی راکه حنظل داد،سرما،زدگلم !
ساقیِ الهام،تو،نازِغزلپرداز،تو
شاه خوبان نیز،برنازِتومی نازدگلم !
بازی شبدیز،بالیلاج
آی-ویدئو