شعر و دکلمه از حامد عقیلی ... "کن در نفسهای من زیستن" ... در حجم احساس تنهایی من / در بارش بی وقفه ی بوران ... دستی مانده تنها و یخ زده / منتظر گرمای بی حد بهاران ... تو ، تنها دلیل بودن آنی / تا زنده ماند درین دوران ... تمام حدیث من عشق است / که تر کرده دل را درین باران ... کن تو نگاهی زعمق وجودم / غرق تمنایم، تو با من بمان ... دگر جز تو ندارم آرزویی / مران که وابسته ام به تن ... نروی زدل تو که مهربانی / کن در نفسهای من زیستن
آی-ویدئو