هر بامداد تا نور مهر می دمد از کوه های دور
من بال می گشایم، چابک تر از نسیم
پیغام صبحدم را
با شعرهای روشن
پرواز می دهم
انبوه خفتگان را
با نغمه های شیرین
آواز می دهم
از نور حرف می زنم، از نور
از جان زنده، از نفس تازه، از غرور
اما در ازدحام خیابان
گم می شود صدای من و نغمه های من
گویند این و آن:
"خود را از این تکاپوی بیهوده وارهان! "
بی حاصل است این همه فریاد
در گوش های کر!
دیوانه حرف می زند از نو
آی-ویدئو