سه تار نوازی : جلال ذوالفنون
بار فراق دوستان بس که نشسته بر دلم/
می رود و نمی رود ناقه به زیر محملم/
که از طرفی تو می کشی و از طرفی سلاسلم/
او می رود دامن کشان ، من زهر تنهایی چشان/
دیگر نپرس از من نشان که از دل نشانم می رود/
باز آی و بر چشمم نشین ، ای دلستان نازنین/
که آشوب و فریاد از زمین ، بر آسمانم می رود/
با آن همه بیداد او و این عهد بی بنیاد او/
در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می رود/
آی-ویدئو