(جملهٔ اول درآمد ابوعطا)
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
(جملهٔ دوم درآمد ابوعطا)
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
(جملهٔ سوم درآمد ابوعطا)
جلوه گاه رخ او دیدهٔ من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه می گردانند
(جملهٔ اول حجاز)
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
(اشارهٔ کوتاه به یتیمک و جامه دارن)
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
(جملهٔ دوم حجاز)
لاف عشق و گل
آی-ویدئو