فصل های پیش از اینم ابر داشت
بر کویرم بارشی بی صبر داشت
پیش از اینها آسمان گلپوش بود
پیش از اینها یار در آغوش بود
اینک اما عده ای آتش شدند
بعد کوچ کوه ها آرش شدند
بعضی از آنها که خون نوشیده اند
ارث جنگ عشق را پوشیده اند
عده ای حسن القضاء را دیده اند
عده ای را بنزها بلعیده اند
بزدلانی کز هراس ابتر شدند
از بسیجی ها بسیجی تر شدند
توچه می دانی تگرگ و برگ را
غرق خون خویش، رقص مرگ را
تو چه می دانی سقوط «پاوه» را
«عاصمی» را «باکری» را «کاوه» را
هیچ می دانی «مر
آی-ویدئو