اینجا آینده است و سورج هم حافظه اش رو از دست داده
*چکور به سورج میگه آنوشکا مهمون ماست و تازه به آزاد گنج اومده
سورج میگه که ولی اون غریبه هست و من باید ببرمش
چکور آنوشکا رو فراری میده و سورج هم عصبانی میشه و می خواد چکور رو خفه کنه آنوشکا میاد و سنگ میزنه به سر سورج و سورج بیهوش میشه بعد چکور سریع میره یک تیکه از شال خودش را به سر سورج می بنده و به آنوشکا میگه دست خودش نیست منو خیلی دوست
آی-ویدئو