همیشه با شنیدن این کار اشک مهمان چشمانم بوده و امشب وای بر حالِ تار و سه تارِ استاد و همه ی دوست دارانش...
...
...
کوچکتر از آنم که بخواهم شعری بنویسم اما امروز وقتی استاد رو به خاکِ پذیرنده سپردیم این بغضِ گلوگیر با واژه ها جاری شد و دلم در هوای استاد سایه و استاد علیزاده ست که چه برآنها گذشت... این شعر سر دستی رو تقدیم میکنم به تمام انسان هایی که قلبِ بزرگشون امشب بیتابِ پروازِ عشقِ قافله سالارِ عاشقی ست...
...
باز امشب دل به خاموشی نشست
"گریه ی بید"ی نفس، بر سینه بست
تا که مضرابش به تار
آی-ویدئو