دوستی گلدانی است كه نشسته است در ایوان سحر
و دمیده است در او تازه گلی
چار فصلش همه سبز ، آشتی شاخه ی او
عطری از عاطفه در او جاری
تارش از ململ عشق
پودش از مخمل ابر
سینه اش بركه باران بلور
دامنش از شبنم پرگوهر
بر لب هر برگش ، نقشی از خنده شیرین بهار
از طراوت سرشار
بشكند روزی اگر ساقه ای از این گل سرخ
دل ما می شكند ، دوستی می میرد
آشتی می رود از خانه ی ما
می شود پای خزان باز به كاشانه ی ما
آی-ویدئو