تماشای ویدئو شبم بی تو به آغوش اشک مهمانم شعر ویدا وکیلی آوای رضوانه از آی-ویدئو

شبم که بی تو به آغوش اشک مهمانم همان ستاره که تا صبحدم پریشانم تمام بودن من درد می کند هرشب من آن پرنده ی بی آسمان و نالانم گریختم من از این ازدحام آدم ها به جز تو از همه ی چشم ها گریزانم از اینکه بیشتر از بیش عاشقت نشدم از اینکه عشق تو را باختم پشیمانم تو هم شبیه منی ..بیقرار و بی خوابی تو هم دلت به دلم مبتلاست می دانم به دردهای دلم گوش کن ، مرا بشناس دلیل هستی من باش و مرز عصیانم غزل سرودم و هر مصرعش به خود گفتم : کجاست آن که سرآغاز بود و پایانم... ویدا وکیلی دکلمه رضوان
15 تیر 1396
آی-ویدئو