در سینه ات شیری نماند، خنجر عطش بر دل نشاند، جان مرا بر لب رساند؛ شش ماهه ی تو اصغرم، مادر تو می گویی بخواب، آخر ندارم صبر و تاب، مادر بده یک قطره آب، آتش گرفته حنجرم؛ ای مادر فردا زپیشت می روم، ای مادر! لب تشنه کشته می شوم، ای مادر! ای آرام جان، لالایی از بهرم نخوان، کو آن عموی مهربان؟ من از عم دارم گله، همراه بابا می روم، من سوی زهرا می روم، راحت ز دنیا می شوم، از نیش تیر حرمله...
آی-ویدئو