آقا جون می دونم صدامو می شنوی می دونم با کارهامون دلت را خون کردیم اشکت را در آوردیم آه که چقدر از تو دوریم آه از سینه ی تنگم که پر است از حرف های نگفته آقا جون بسته دیگه بیا و امشب کنارم بنشین بزار سرم را روی زانوهایت بزارم و عقده ی دل را وا کنم. آقاجون از خودت خودتو را می خوام نه چیز دیگر آقا جون من غایبم کمکم کن تا پیشت ظهور کنم ای خورشید آفرینش بیا و شبم را روز گردان بیا و کف پایت را بر سرم گذار آرزویم در آغوش توست کی میشود تو را تنگ در آغوش گیرم همان طور که سید بحروالعلوم تو را در بر گرفت آقا جونم بداد
آی-ویدئو