قهرمان داستان .کربلای دادخدا علوی در سی سال قبل با اشکهای مادری از خود بیخود میشود وخودش را در درو چاه سی متری فاضلاب توالت مملو از فضولات انسانی بدون هیچ چیز ایمنی وبدون اینکه فکر کنه که ۹بچه اش همسر وپدر نابیناش منتظرش هستن با تمام ارزوها پرت میکند واز میان چند متر فضولات پسر را نجات میدهد وخودش نیز تا حد بیهوشی پیش میرود
آی-ویدئو