اون قدیم و لوتیا لوتیای با صفا از جون میگذشتن با خون مینوشتن اینو از یادت نبر برسی وقت سفر بسپار دست یارت عزم برقرارت این دنیا شهر فرنگه ادماش رنگ و وارنگه نامردی به دومن مرد لکه ننگه والله لکه ننگه والله پای دوست خوب که در میون باشه دلا وقتی پاک و مهربون باشه تو رفاقت ادم از جون میگذره تو رگاش تا که یک قطره خون باشه
آی-ویدئو