از ملائك بودی و جنس بشر
آسمانی بر زمین بودی پدر
رفتی و در حسرت دیدار تو
شام هجرانم نمی آید به سر
كاش باز آیی برای مدتی
چند روزی،ساعتی،یا یك نظر
تا ببینی حال و روز زار ما
حال اهل خانه و حال عمر
تا ببینی حس ((گرمِ)) زندگی
گشته معكوس و شده زیر و زبر
حسرت یك بوسه بر دستان تو
خون شده بر دیدگان و بر جگر
آی-ویدئو