روزی دختری زیبا نزد کوروش کبیر رفت وبه او گفت : من عاشق تو شدم با من ازدواج کن
کوروش به دخترک گفت : من شایسته ی تو نیستم من برادری دارم که زیبا و جوان است او شایسته ی شماست الان پشت شما ایستاده
دختر برگشت وپشت خود را نگاه کرد …
اما کسی نبود…
کوروش به او گفت اگر عاشقم بودی برنمی گشتی…
www.hasanreyvandi.com
آی-ویدئو