اشکهای فرزندی فرتوت
که بروی موهای سپیدم ریختم
چهره خیسم در برابر باد است(یعنی همه از از وضعم خبر دارن)
و آرزو دارم که مادری داشتم خورشیدی نیست که بر من بتابد(گرمای آغوش مادر به خورشید تشبیه شده)
هیچ سینه ای شیر بر من نمیگرید
در گلویم لوله ایست
در شکمم اثری از ناف نیست(کنایه از بی مادر بودن)
مادر.....مادر
مادر.....مادر هیچوقت از پستانک خوشم نیومد
هیچ مخفیگاهی در درونم نیست که آنجا قایم شوم
کسی اسمس روی من نمیذاره(کنایه میزنه که اسمس که مادر بذاره واقعیه!)
در درون نفرت بدنیا اومدم؛بدون هیچ نطفه ایی
آی-ویدئو