شب به گلستان تنها منتظرت بودم
باده نا کامی در هجر تو پیمودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
آن شب جان فرسا من بی تو نیاسودم
وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
بودم همه شب دیده به ره تا به سحر گاه
ناگه چو پری خنده زنان آمدی از راه
غمها به سر آمد زنگ غم دوران از دل بزدودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
آی-ویدئو