جوانی عارف از دنیا خواست رحلت کردن. وصیت کرد و گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم را بر کاغذی نویسید و چون مرا در خاک دفن کنید آن کاغذ را در دست من نهید.» او را گفتند: «تو را از آن کاغذ چه راحت باشد؟» گفت: «در دنیا دوای احزان من بود تا در گور راحت و ریحان من باشد. فردا که در عرصات قیامت شوم آن کاغذ را در دست گیرم و گویم: «الهی! نامهای فرستادی و عنوان او رحمن و رحیم بود و این هر دو نام خاص تست... ... الهی ! دانم که کسی را که با نام تو خو کرده باشد او را از کرم و رحمت خویش محروم نگردانی.»
آی-ویدئو