مرگ در پشتِ كدامین سایه می زاید مرا؟
بودنی دیگر ، نقاب دیگری باید مرا
بس که پازل های روحم تکّه تکّه جفت شد
باورم شد سایه ی ابلیس می پاید مرا
زندگی وفق مراد دیگرانم وقف شد
آن قدر هیچم ، نمی بیند كسی شاید مرا
در خور زخم جذامی ها لباسی خوب نیست
غیر كافور و كفن ، چیزی نمی شاید مرا
ارتفاعم كم شده ، این درّه آغوشش كجاست؟
تا میان خون و صخره جا بفرماید مرا...
آی-ویدئو