جان خود را فدای جانان کرد پهلوان مرد آسمانی ما
رستم دیگری به میدان زد از دل شاهنامه خوانی ما
او خودش یک تنه سپاهی بود زخمی از هر نبرد بر تن او
بی سلاح و زره به خط میزد نام پروردگار جوشن او
او که پا میگذاشت در میدان جبهه آرام میشد از عطرش
رنگ و بوی نمازمان را دشت گریه های شبانه ی فطرش
گفتم از اوست هرچی ما داریم پرچمش را نمیدهیم از دست
ناگهان آسمان به حرف آمد حاج قاسم هنوز هم زندست
آی-ویدئو