آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد صبر و آرام تواند به منِ مسکین داد
وان که گیسوی تو را رسمِ تطاول آموخت هم تواند کرمش دادِ منِ غمگین داد
من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم که عنانِ دلِ شیدا به لبِ شیرین داد
گنجِ زر گر نبود کنجِ قناعت باقیست آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد
آی-ویدئو