کلن، آلمان، ۱۲ اسفند ۱۳۹۷ شبم از بیستارگی، شبِ گور در دلم پرتوِ ستارهی دور آذرخشم گَهی نشانه گرفت َگه تگرگم به تازیانه گرفت بر سرم آشیانه بست كلاغ آسمان، تیره گشت چون َپر ِ زاغ مرغ ِ شبخوان كه با دلم میخواند رفت و این آشیانه خالی ماند... آهوان، گم شدند در شبِ دشت آه از آن رفتگان ِ بیبرگشت گر نه گل دادم و بر آوردم بر سری چند سایه گُستردم دست هیزم شكن فرود آمد
آی-ویدئو