گاه پرسم ز خود چرا با عشق
**
گاه پرسم ز خود چرا با عشق، طی نشد دوره ی جوانی من
از چه این سیل در سر پیری، زیر و رو کرد زندگانی من
گر چه دادم ز چشم خود آبش، نخل قدت به بر نمی آید
می گزم پشت دست و می گویم ،چه ثمر داشت باغبانی من؟!
گاه باشد که پیش تو از شرم، می کنم وا دهان و می بندم
لب من بی کلام می جنبد، عین ماهی ست بی زبانی من
محمّد قهرمان
آی-ویدئو