خوب بزارین ماجرای این کمربند رو براتون بگم:این کمربند یه جور نشان لیاقت که شاه به شاهزاده می ده اما برادر بزرگش که بهش حسودی می کنه اون رو بر میداره و شب میره خوش گذرونی تا باهاش پیش دخترا پز بده.اما یه دفعه یکی از وزرا میاد اونم از ترس دیده نشدن فرار می کنه چون ملکه دستور داده اون حق نداره به اونجا بره،بالاخره وقتی داره فرار می کنه کمربند رو جا می ذاره وقتی جونگی میره بهش بده ،ادامه در پارت بعد
آی-ویدئو