چوپانی
7 -قطعه پیوسته
**
1
نه در ییلاق
نه در قشلاق
هیچ کجا قرار ندارم
کاش
با ایل بادها
همسفر میشدم
2
امسال بهار
با دلم گفتم
چوپان گلهی پدرت میشوم
و گلوی نی را
از بهارِ رنگ به رنگ ◄«گُلوَنیات »
پر میکنم
اما
از کج بختی من
تو شدی
عروسِ گله داری بزرگ
3
حالا
مهریهات
گلهای بزرگِ بزرگ است
اما بدان
من عاقبت
گرگ می شوم
4
پدرت راست میگفت
چوپان و خواستگاری دختر کدخدا
ازاین یتیمِ پای چراغ ِ خانه ی مردم
چه غلط ها ..
5
هوشنگ رئوف
#استاد_هوشنگ_رئوف
آی-ویدئو