منم سرگشته حیرانت ای دوست، کنم یکباره جان قربانت ای دوست، تنی نا ساز از شوق وصل کویت، دهم سر بر سر پیمانت ای دوست، دلی دارم در آتش خانه کرده، میان شعله ها کاشانه کرده، دلی دارم که از شوق وصالت، وجودم را ز غم ویرانه کرده، من آن آواره بشکسته حالم ...
آی-ویدئو