دست.که.میبردی.بکوله.بارسفردخیل.میبستم.بدستگیره.در.
دخیل.میبستم به جاده های عَبوس، دخیل میبستم به آخرین اتوبوس.
اونقدا هم میگن دلت بزرگ نبود، دلت.یه.زندونه.ی.چاردیواری.
تصورم.ازتودودِهواشدرفت.تاهِی.سقوط.کنم بزیر سیگاری.
صعودمیکردم بقله چشمات سقوط میکردم مهم.نبودبرات.
دلم.میخواست که تو رو حبس کنم توو صدام.هیچکی بغیرازتومهم نبودبرام.
چشم که مینداختی.به.آینه.وچمدون، پناه.میبردم.بکوچه.وبارون.
چشمکه میبستی.روبیپناهیِ.من پناه میبردم.به.ناامیدشدن
آی-ویدئو