همه چیز از یک انفجار شروع شد، بله باز هم یک انفجار. یوری و سوپ از ساختمان به پایین پرت شدند و در این بین سوپ آسیب دید. با چشمانی که تار می دید، میان دود و آتش گلوله دشمنان، این کاپیتان پرایس بود که به نجات ما آمد، باید سوپ را می گرفتیم و کشان کشان از بین افنجارها و ناآرامی ها به سمت یک ساختمان می رفتیم. مسئله این بود که نمی دانستیم چه اتفاقی قرار است رخ دهد، همه فکر و ذهن مان بردن سوپ ...
آی-ویدئو