[ فایل ویدیو ]
قاب عکسی دیدمم در خانه ای
عکس مرد عاشقو فرزانه ای
با نگاه عکس ، قلبم تاب خورد
جامی از باده نایاب خورد
مدتی خیره نظر انداختم
گوییا آن مرد را بشناختم
عکس مردی را که گویی شیر بود
روز زانوهاش یک شمشیر بود
مادرم تا چشم بر او کرد یک نظر
اشک هایش ریخت از مژگان تر
گفت این سر تا به پا نور جلیست
کودکم این عکس آقایم علیست ع
من به عشق او بزرگت کرده ام
من به مهر او تو را پرورده ام
او ابر مرد تمام عالم است
افتخار عالم است و آدم است
آی-ویدئو