خدایا اخلاص، اخلاص!
و می دانم ای خدا، می دانم که برای عشق زیستن
و برای زیبایی و خیر مطلق بودن،
چگونه آدمی را به مطلق می برد،
چگونه اخلاص این وجود نسبی را،
این موجود حقیقی را که مجموعه ای از احتیاج هاست و ضعف ها و انتظارها و ترس ها مطلق می کند!
در برابر بی شمار جاذبه ها و دعوت ها و ضرر ها و خطرها و ترس ها و وسوسه ها و توسل ها و تقرب ها و تکیه گاه ها و امید ها و توفیق ها و شکست ها و شادی ها و غم های همه حقیر، که پیرامون وجود ما را احاطه کرده اند و دمادم ما را بر خود می لرزانند
گل هزار بهار
شعر: مولان
آی-ویدئو