ای شرمساری شرمساری شرمساری ، جز شرمساری از خودت چیزی نداری
هی نا امیدی نا امیدی نا امیدی از هیچکس حتی خودت خیری ندیدی
هی تنگدستی تنگدستی تنگدستی چشماتو رو هرچی دلت می خواست بستی
هی آستین بردی به چشمای نجیبت دستات خجالت می کشیدن توی جیبت
چون زیر بار دوستی جوون کنده بودی از مهره های گردنت شرمنده بودی
هرچی بهت تقدیم شد دوز و کلک بود قلبت شکست از بس که دستت بی نمک بود
هی صبر کردی صبر اما بی علاج
آی-ویدئو